دکتر فاطمه طباطبایی: آرزوی امام این بود که اخلاق در جامعه ایرانی حاکم شود/ قدرت های بزرگ نمی توانند با وجود تفکر امام بر کشورهای دیگر سلطه پیدا کنند/ علی کمساری: «مجمع دختران روح الله» آغاز به کار می کند
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۴۱۰۱۴
همزمان با سالگرد ولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) و در آستانه سی و سومین سالگرد ارتحال امام خمینی(س) دفتر امور بانوان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) با همکاری ستاد عالی کانون مساجد کشور، اداره کل بانوان سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری انقلاب اسلامی و شهرداری تهران نخستین گردهمایی «دختران روح الله» را در حرم مطهر امام خمینی(س) برگزار کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش خبرنگار روابط عمومی ستاد مرکزی بزرگداشت امام خمینی دکتر فاطمه طباطبایی در این مراسم با اشاره به اینکه جوانان آن طور که باید امام را نمی شناسند و فقط نام امام را شنیده اند، گفت: به گفته مقام معظم رهبری، هیچ کس امام را آن گونه که بودند نشناخت. بعضی ها می گویند بعد سیاسی امام باعث شد که وجهه های دیگر ایشان مغفول بماند و مورد شناخت دیگران واقع نشود. متأسفانه امروز از سوی برخی دشمنان انقلاب این وجهه سیاسی امام هم کمرنگ می شود.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی با اشاره به تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست»، افزود: متأسفانه دشمنان انقلاب این بعد سیاسی و نام امام را هم از انقلاب اسلامی می خواهند حذف کنند اما با کمک شما عزیزان چنین چیزی اتفاق نمی افتد و نام امام همچنان درخشنده خواهد بود.
وی اظهار داشت: من در سن و سال نوجوانی امام را شناختم. در یک جایی برای یاد گرفتن قرآن می رفتیم. پیر مرد با صفایی به نام «بابا اسماعیل» داشتیم که من را می برد و می آورد. یک روز که آنجا رفته بودم دیدم که بابا اسماعیل با ناراحتی سراغ من آمد و گفت بیا برویم. من با او به طرف خانه حرکت کردم ولی وضع شهر قم بسیار آشفته بود؛ به طوری که شیشه های مغازه ها شکسته و مقداری چوب در خیابان ها ریخته بود و خیلی کسی در خیابان راه نمی رفت.
دکتر طباطبایی ادامه داد: از ترس بابا اسماعیل من هم به وحشت افتادم و از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده است؟ انقدر می ترسید که به من گفت هیچ چیزی نگو فقط سریع برو تا به خانه برسیم. وقتی منزل وارد شدم طولی نکشید که باز صدای جمعیتی شنیدم که از کوچه و خیابان منزل ما عبور می کردند. من برای تماشا به پشت بام رفتم و دیدم گروهی فریاد می زنند «یا مرگ، یا خمینی». آنجا از پدرم پرسیدم خمینی کیست و چرا این اتفاق امروز در شهر ما افتاده است؟! پدرم برای من خمینی را تعریف کرد.
وی افزود: اما ویژگی هایی که پدرم برای من تعریف کرد که امام عالمی است دینی، فقیهی است اصولی، عارف و فیلسوف است، چیزی که در خاطرم ماند و از امام در ذهن من نقش بست فقط دو خصلت بود؛ یکی شجاعت و دیگری اینکه حاضر شدند خودشان را برای مردم فدا کنند. چون پدرم گفتند ایشان به عنوان یک عالم دینی می گویند همان طور که وظیفه مسلمان نماز خواندن و روزه گرفتن است، در مقابل ظلم ایستادن هم هست. رفاه طلبی و اینکه نسبت به سرنوشت مردم، زنان و دختران به بهانه آزادی بی تفاوت باشیم و یا بیگانه بر آنها تسلط پیدا کند، جای سکوت نیست و امام شجاعانه در مقابل این کار رژیم شاه ایستاده اند.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی گفت: البته این تفکر امام هزینه ها داشت و به تبعید و زندان ایشان منجر شد. اما مردم ایران همراهی کردند و بعد از چندین سال انقلاب ایران به ثمر نشست. اما هدف امام از انقلاب اسلامی بستر آماده و مهیّایی بود برای اینکه انسان ها بتوانند در آن زیستی اخلاقی داشته باشند و اخلاق مدار زندگی کنند؛ این همان هدفی بود که پیامبر(ص) داشتند.
وی افزود: آرزوی امام این بود که اخلاق بر زندگی فرد فرد این مملکت و جامعه ایرانی حاکم شود؛ قوانین الهی بر حکومت جاری شود و حاکمان همه اخلاقی باشند تا هدف پیامبر(ص) هم تأمین شده باشد.
دکتر طباطبایی اظهار داشت: نکته جالب اینکه بعد از چند سال که به عنوان عروس خانواده امام وارد خانواده امام شدم، شناخت من نسبت به امام تبدیل به یک عشق و شیفتگی شد. چون دیدم آنچه که امام می گفتند و راجع به امام شنیده بودم در خودشان متبلور بود. بسیار زیبا زندگی می کردند. در عین اینکه مبارز بودند اما با یک آرامش زندگی می کردند. برنامه ای منظم در درس، رفتار با خانواده و دیگران و اعتقادشان به خدا زیبایی خاصی در زندگی امام دیدم که شناخت من که به عنوان یک رهبر انقلابی می شناختم و کسی که برای مردمش قیام کرده، به یک عشق تبدیل شد.
وی تأکید کرد: شیوه اصلاح گری امام این بود که می گفتند اول تذکر بدهید و با محبت با مردم برخورد کنید. همین نگاه را در برخورد با شاه هم داشتند. جمله ای از ایشان معروف است که فرمودند «آقای شاه! من شما را نصیحت می کنم» و یا به ارتشی ها گفتند ما عزت شما را می خواهیم و اینکه ارتش ایران عزیز باشد.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی ادامه داد: بعد از انقلاب هم بارها گفتند با تمام کشورها دست دوستی داریم و با هر کشوری که با ما رابطه داشته باشد، رابطه متقابل داریم و می خواهیم نسبت به همه کشورها دوستانه رفتار کنیم. اما از آنجا که این فکر امام نباید گسترش پیدا کند، چرا که استکبارستیز و استعمارستیز است و قدرت های بزرگ نمی توانند با وجود تفکر امام بر کشورهای دیگر سلطه پیدا کنند، باید امام مغفول بماند و از صحنه سیاست هم حذف شود و نباید نسل جدید به امام دل ببندند و افکار امام را بشناسند.
وی تأکید کرد: به جوانان توصیه می کنم مسیری را برای خودتان انتخاب کنید که سعادتمند باشید. سعادت زندگی انسانی داشتن و مانند امام زندگی کردن است. سعادت ثروت، قدرت و شهرت نیست؛ سعادت زندگی آرام داشتن است و این آرامش در پی اخلاقی زیستن حاصل می شود.
دکتر طباطبایی اظهار داشت: امام با دو کتاب «چهل حدیث» و «شرح جنود عقل و جهل» انسان های همراه خودشان را تربیت کردند و به آنها فهماندند که زندگی باید خردمندانه باشد و مسیر با تفکر آغاز می شود. عبادت هم اگر آگاهی نباشد، انسان را به کمال نمی رساند. پس از شما می خواهم مسیری که در پیش دارید سعی کنید خردمندانه و آگاهانه از امام بیاموزید چگونه زندگی کنید که انسان باشید.
وی تصریح کرد: دروغ گفتن، غیبت کردن و دورویی شأن انسان نیست و صفات شیطانی است و موجب می شود که خود این صفات از انسان سلب آرامش کند. خود شما انسان دروغگو و ریاکار را دوست ندارید. پس مسیرتان را با تعالیم امام و شناخت هرچه بیشتر امام مشخص کنید که بتوانید زندگی آرام، سعادتمند و لذت بخشی داشته باشید.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در پایان سخنان خود گفت: امام به تک تک دختران و زنان و مردم ایران عشق می ورزید و تمام همّ و غمّش رشد و تعالی مردم ایران به ویژه زنان و دختران ایران بود. چون همیشه می گفتند در طول تاریخ به زنان ظلم شده و حکومت اسلامی باید این ظلمی که در طول تاریخ به زنان شده را جبران کند.
به گزارش خبرنگار روابط عمومی ستاد مرکزی بزرگداشت امام خمینی(س)، حجت الاسلام و المسلمین علی کمساری نیز در این مراسم گفت: در میان همه دستاوردهایی که حاصل انقلاب اسلامی بوده است و در تمامی نقش، اندیشه و سیره حضرت امام دو نکته بسیار برجسته است؛ یکی در بعد سیاسی و دیگری در بعد اجتماعی. در بعد سیاسی بزرگترین و برجسته ترین عنصر فکری و عملی حضرت امام اعتقاد به ایفای نقش مردم در سرنوشت خودشان و به عبارتی مردم سالاری دینی است. امام با همه وجود و بر اساس بینش عمیق الهی و فقهی خود اعتقاد داشتند مردم در تعیین سرنوشت خودشان نقش اساسی دارند و کسی نمی تواند از طرف مردم و به جای مردم برای آنها تصمیم بگیرد.
رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) افزود: این اصل اساسی در ادبیات سیاسی ما بعدها منجر به تشکیل «جمهوری اسلامی» شد. جمهوری اسلامی یعنی حکومت مردم بر مبنای مبانی اسلامی بر سرنوشت خودشان و البته این هم نه یک تاکتیک و استفاده مقطعی و ابزاری بلکه یک استراتژی در اندیشه حضرت امام بود. به گونه ای تنها دو ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی اصل نظام به رأی گذشته شد و بعد از آن هم در کوران جنگ و زیر بمباران ها هر ساله انتخابات برگزار شد و امام همه جا بر اینکه «میزان رأی ملت است» تأکید کردند.
وی اظهار داشت: در حوزه اجتماعی هم برجسته ترین و درخشان ترین فصل از فصول اندیشه و عمل امام دادن نقش جدی اجتماعی به زنان و دادن نقش حیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به زنان بود. شاید برای نسل شما عجیب و باور نکردنی باشد که روزگاری در این کشور دو گانه ای وجود داشت که زن یا باید مذهبی، متدیّن و معتقد به اصول اخلاقی باشد و در خانه بماند و برکنار از نقش آفرینی های علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی باشد و یا اینکه باید به این نقش ها برسد و از ارزش های اخلاقی و دینی به جبر شرایط حاکم فاصله بگیرد.
کمساری یادآور شد: این دوگانه، پارادوکس و تضاد اجتماعی در حوزه زنان با اتکاء به اندیشه امام و فقه اجتماعی امام حل شد و امام به زنان نقشی را اعطاء کردند که تا پیش از آن وجود نداشت. از نظر امام زن نه تنها همانند مرد بلکه پیشتازتر از مرد در عرصه های اجتماعی، سیاسی و علمی باید نقش آفرینی کند و با اتکاء به همین اندیشه دینی و فقهی بود که ما شاهد هستیم که امروز زنان و دختران این مملکت در عرصه های مختلف علمی و ورزشی، صحنه های سیاسی و فضاهای فرهنگی و هنری به افتخارات پی در پی نقش آفرینی و افتخارآفرینی می کنند.
وی تأکید کرد: امروز گردهمایی «دختران روح الله» می خواهد این پیام را مخابره کند که حتی اگر 33 سال هم از ارتحال امام گذشته باشد نسل انقلابی ما همچنان در خط و پیرو فکر و معتقد به آرمان های امام هستند و تنها مکتبی که می تواند به عنوان یک مکتب انسان ساز، جریان ساز و جهت دهنده همچنان موتور پیشرفت این کشور را به حرکت درآورد مکتب امام است که ریشه در اندیشه اسلامی دارد.
رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) گفت: من این نشست را به فال نیک می گیرم و آغازی برای انجام فعالیت های نظام مند، تشکیلاتی و سازمان دهی شده در حوزه اجتماعی با محوریت دختران جوان می دانم و همین جا اعلام می کنیم که «مجمع دختران روح الله» آغاز به کار می کند و در ادامه بر اساس اساسنامه و سازوکاری که اعلام خواهد شد در سطح کشور از همه نظرات و طرح ها در حوزه ترویج اندیشه امام توسط دختران و بانوان جوان حمایت و پشتیبانی خواهد کرد.
منبع: جماران
کلیدواژه: افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا سالگرد ارتحال امام خمینی فاطمه طباطبایی حرم امام خمینی علی کمساری بزرگداشت امام خمینی دختران روح الله افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا انقلاب اسلامی دختران روح الله بعد سیاسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۴۱۰۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجتبی مطهری: اخلاق مقداری در جامعه ما افت کرده است/ مسعود ادیب: همنسلهای من از شهید مطهری دینداری و مسلمانی خود را آموختند/ ابوالقاسم فنایی: شهید مطهری سعی کردند از جاودانگی اخلاق دفاع کنند
به مناسبت ایام شهادت استاد مرتضی مطهری نشستی با عنوان «رهاورد فلسفه در اخلاق؛ با نگاهی به کتاب فلسفه اخلاق شهید مطهری» در دانشگاه مفید قم برگزار شد.
به گزارش جماران، محمدحسین مطهری در این نشست با اشاره به اینکه این برنامه درباره دستاوردهای فلسفه برای اخلاق است، گفت: رابطه فلسفه و اخلاق دقیقاً به قدمت خود فلسفه است و جزء مباحثی نیست که در دورههای متأخر درباره آن گفتوگو شود. درباره پروژهی فلسفه اخلاق شهید مطهری زیاد گفته شده و زیاد نوشته شده است. به نظر میآید شاید از وجهی باعث قدردانی است و از جهتی باعث تأسف است که بیشتر تحقیقات، ناظر به زاویه خاص بحث شهید مطهری در قسمت جاودانگی اخلاقِ «درسهای نقدی بر مارکسیسم» است که به بخشی از نظریه علامه طباطبایی اشکال کردهاند. لذا همه یا اکثر توجهات به آن بخش معطوف شده است و کتاب «فلسفه اخلاق» شهید مطهری که بحث ۱۳ جلسه ایشان در دهه ۵۰ و نزدیک به اواخر حیات شریفشان است، کمتر مورد پرداخت و جستار قرار گرفته است.
به گزارش جماران، دکتر مجتبی مطهری نیز در این نشست با گرامیداشت سالگرد شهادت شهید مطهری، گفت: اخلاق در عرف مردم قابل درک و هضم است و همه میفهمند اخلاق چیست اما من فکر میکنم تعریف روان و ساده اخلاق را که خوب میشود هضم کرد، ملا مهدی نراقی و ملا احمد نراقی در کتابهای «معراج السعاده» و «جامع السعاده» آوردهاند که «اخلاق علمی است که از معالجه و درمان رذائل اخلاقی صحبت میکند.» شاید در عرف اخلاق این بهترین تعریف باشد.در عرف فلسفه هم همین طور است، چون اگر بخواهد ماهیت فلسفی پیدا کند قطعاً مسائل مختلف دارد. لذا فعل اخلاقی، صفت اخلاقی و اندیشه اخلاقی که شهید مطهری اشاره کردند در همین وادی است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: ایشان بین فعل طبیعی و فعل اخلاقی تفاوت قائل میشوند که با هم فرق میکند. فعل طبیعی فعلی است که ما معمولاً انجام میدهیم. برای نمونه داد و ستد کردن، تعلیم دادن، خوردن، خوابیدن و نوشیدن و مسائل دیگر که نه قابل نکوهش و نه قابل تحسین و تمجید و نکوداشت است. اما فعل یا کار اخلاقی، فعلی است که قداست و تعالی دارد و ستایش و تمجید و تحسین دیگران را برمیانگیزد. شهید مطهری نمونههایی از اخلاق را آوردهاند؛ مثالی از پتر کبیر گفتند که امپراتور روسیه بوده است. همچنین از فرهنگ خودمان نمونههای مختلفی را ذکر کردهاند. برای نمونه حضرت امیر(ع) غلامی به نام قنبر داشت که وی را به بازار میبرد، پیراهن نو را برای ایشان و پیراهن کهنه را برای خود میخرید و به قنبر میفرمود که تو جوانی و باید پیراهن نو را بپوشی. حضرت زهرا(س) هم به فضه میگفت ما باید با هم کار کنیم. این کارهای اهل بیت(ع) اخلاقی است.
وی با اشاره به اینکه شهید مطهری بسیار علاقهمند و شیفته دعای مکارم الاخلاق بود، افزود: دعای مکارم الاخلاق دعای بیستم صحیفه سجادیه است. ایشان میگفت که آرزو میکنم برای این دعا شرح بنویسم که فرصت نکردند لذا عباراتی از دعای مکارم اخلاق را آوردند. شهید مطهری در قضیه قنبر و امام علی(ع) و فضه و حضرت زهرا(س)، فلسفه بردگی را به آموزش تعبیر کردهاند و نه بهرهکشی اقتصادی؛ در حالی که خیلیها به اشتباه، بردگی را در اسلام محکوم میکنند. لذا آمدن بردهها به منزل ائمه(ع) به نوعی تربیت و آموزش اخلاقی آنان است. به همین دلیل شهید مطهری در ضمن دعای مکارم اخلاق، به این مسأله اشاره دارند.
مطهری تأکید کرد: یکی از نکتههای جالبی که در دیدگاه ایشان است این است که معاویه هرچند آدم خبیث، منافق، ظالم و ستمکار است اما در عمق فطرتش پاک است. در عمق فطرت، شعور باطن و ناخودآگاه معاویه یک فطرت پاکی آفریده شده است. به همین دلیل زمانی که عدی بن حاتم نزد معاویه از حضرت امیر(ع) تعریف میکند، اشکهای معاویه سرازیر میشود. انسان تعجب میکند که معاویه با آن رذائل اخلاقی اشک بریزد و بگوید: «دیگر محال است مادر روزگار چون علی بزاید.» شهید مطهری میگوید این نشان میدهد که در عمق فطرت انسانهای شرور و بد روزگار، نهاد پاکی وجود دارد. برخی تعجب میکردند و میگفتند که چطور ممکن است که عمق فطرت معاویه پاک باشد؟! لذا این نکته قابل بحث و بررسی است.
وی اظهار داشت: از نمونههایی که شهید مطهری در معارف اخلاقی اشاره میکند، عبارت خواجه عبدالله انصاری است که: «بدی را بدی کردن سگساری است. خوبی را خوبی کردن خر کاری است. بدی را خوبی کردن کار خواجه عبدالله انصاری است.» استاد مطهری در ادامه نکته مهمی میگوید که «خوبی را بدی کردن کار ما ایرانیان است.» و در کتاب نوشته که این جمله را باید خواجه عبدالله انصاری اضافه میکرد. ایشان این را به عنوان تمثیل گفته نه اینکه از خواجه عبدالله بگوید. اینکه میگوییم در مقابل بدی، خوبی کردن «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما»(فرقان/63)، شهید مطهری میفرماید که اشتباه نشود؛ انسان در برابر آدمهای نابخرد، عوام و جاهل باید انعطاف و ادب به خرج بدهد نه آدمهای شرور، خبیث و مغرض که بخواهند انسان را خُرد کنند یا افرادی که غرض و هدف آلودهای دارند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من فکر میکنم که یک نکته در صحبتهای اولی ناگفته مانده است و آن اینکه بدون خودشناسی و بدون اینکه انسان گوهر و روح الهی، روح قدسی و جان الهی خود را کشف کند، احتمال اینکه مؤدب و مزیّن به فعل اخلاقی شود، نیست. فعل اخلاقی این است که انسان اول خودِ الهی و نورانی خودش را بشناسد و دوم اینکه انسان تا از رذائل اخلاقی پاک نشود، امکان فعل و مکارم اخلاقی برای او نیست و امکان ندارد دست به این کار بزند. این کا، روح الهی، روح قدسی و روح ملکوتی میخواهد و تا انسان روح خودش را کشف نکند، دست به کارهای اخلاقی و مکارم اخلاقی نمیزند.
وی با اشاره به آیات 9 و 10 سوره شمس، افزود: مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی میگوید «اینکه قرآن اینقدر به قلب و روح توجه کرده، به خاطر این است که تا روح تزکیه، نورانی، پاک و آسمانی نشود امکان این نیست که کردار خوب انجام دهد و خصلتهای خوب پیدا کند». اول انسان باید قلب را تزکیه و پاک کند و از آلودگیها بیرون آورد تا به فعل اخلاقی دست پیدا کند. اما امروزه در جامعه افرادی صادق، پاک و خالص زندگی میکنند که دنبال دنیا هستند. اینها معتقدند که آدم باید بخورد و دنبال منافعش باشد و از هر طریقی پول بیشتری به دست بیارود. الآن میبینیم که اخلاق مقداری در جامعه ما افت کرده است. این نکتهای است که در آثار پدر باید تکمیل کنیم.
مطهری یادآور شد: امام در کتاب چهل حدیث میگویند که اگر انسان گناه کند و به موسیقی و لهو و لعب گوش کند، روح الهی خود را از دست میدهد و با صورت بیمغز در قیامت محشور میشود. در کتاب چهل حدیث آمده است که انسان باید عزم و اراده داشته باشد و از گناهان پرهیز کند تا روح الهی و آسمانی او شکفته شود. این کار مقدمه خودشناسی، اخلاق و مکارم اخلاقی است. همچنین مقدمه خداشناسی هم است که شهید مطهری در کتابشان اشاره کردهاند. بنابراین شهید مطهری در تعریف اخلاق میگویند که از نوع زیبایی معنوی و روح است. کار اخلاقی هم از زیبایی روح است. کار زیباست از این جهت که روح زیباست.
به گزارش جماران، حجتالاسلام و المسلمین مسعود ادیب نیز در این نشست گفت: خیلی از هم سن و سالها و همنسلهای من از شهید مطهری دینداری و مسلمانی خود را آموختیم و با آثار او، با نگاه جدید و عالمانه با اسلام آشنا شدیم. فکر میکنم بسیاری مثل من، به دنبال مطالعه آثار شهید مطهری به طلبگی علاقهمند شدند و به حوزه آمدند. همچنین افراد بزرگتر از ما شاید در محضر او حاضر میشدند، در درسهای مسجد ایشان حضور پیدا میکردند و از او الهام گرفتند. معالاسف دست تعصب کور و جهالت این وجود گرانقدر را در زمانی که بیشترین احتیاج را به او داشتیم از جامعه ما گرفت.
عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم با بیان اینکه علامه طباطبایی یکی از مبتکرترین و پر مطلبترین فیلسوفان معاصر در عالم اسلام است، افزود: شاید این جمله درست باشد که اگر شهید مطهری نبود، نه علامه طباطبایی بر سر وجد و ذوق میآمد که مطالب زیادی را بگوید و نه مطالب گفته شدۀ او شرح و بسط پیدا میکرد. کسی که کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را خوانده باشد میداند که با شرح آقای مطهری میشود به عمق مطالب علامه رسید. یکی از ابتکاریترین و کمیابترین نکاتی که مرحوم علامه طباطبایی در فلسفه دارند، نظریه اعتباریات است. جالب اینجاست که شهید مطهری به عنوان بزرگترین شاگرد و شارح علامه در این نقطه با ایشان همنظر نیست. لذا طبیعی است که توجه همه به این نقطه جلب شود.
وی تصریح کرد: من خیال میکنم که دلیل اصلی عدم همراهی شهید مطهری با علامه در این مسأله، عِرق دینداری و نگرانی از تضعیف جایگاه اخلاق از سوی استاد مطهری بوده است. یعنی چون گمان ایشان این بود که دیدگاه علامه سر از نسبیت در میآورد و نسبیت حد یقفی نخواهد داشت. برای محکمکاری در اخلاق و بتن آرمه کردن ارزشهای اخلاقی، احساس کردند که با علامه همراهی نکنند. به همین دلیل تفاوت دیدگاه خود را بسیار لطیف و ملایم به اشکال مختلف مطرح کردند؛ ضمن اینکه ادب شاگردی و عشقی که به علامه داشتند، در جای خود محفوظ بوده است. جالب این است که مثل شهید مطهری بعضی شاگردان معظم و معزز دیگر علامه، با ایشان همراهی نکردند؛ از جمله مرحوم آیتالله مهدی حائری یزدی که بیان دیگری برای توجیه گزارههای اخلاقی دارند. همچنین مرحوم آیتالله مصباح یزدی هم بیان دیگری دارند. ولی احساس میشود که شاگرد زنده علامه حضرت آیتالله جوادی آملی کم و بیش با علامه همراه هستند.
ادیب در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: معمولاً در کتب اخلاق اسلامی میگویند اخلاق جمع خُلق است و خُلق هم یک ملکه نفسانی در انسان است. پس اخلاق عبارت است از علم و دانشی که ملکات نفسانی خوب و بد را در انسان معرفی میکند و به انسان یاد میدهد که چگونه ملکات خوب را در خودمان راسخ کنیم و از ملکات بد پرهیز کنیم. یعنی اخلاق فضیلتگرایانه به نحو بنیادین و پیشفرض در تعریف اخلاق اشراب میشود و از ابتدا اخلاق، فضیلتگرایانه تعریف میشود. اما به نظر میآید امروز وقتی از اخلاق میگوییم، درباره مجموعه گزارههای هنجاری حرف میزنیم که ویژگیهایی دارند و اسمشان را اخلاق گذاشتیم و آنان را از دیگر گزارههای هنجاری متمایز کردیم.
وی تأکید کرد: من فکر میکنم که تفاوت عمده مرحوم علامه طباطبایی با نراقیین و قبلیها و بعدیها این است که ایشان سراغ این نرفته که از اول اخلاق فضیلتگرایانه را مبنا قرار دهد و بر اساس آن همه چیز را تعریف کند و مستقیم سراغ گزارههای هنجاری آمده است. گزارههای اخلاقی گاهی در قالب «خوب» و گاهی در قالب «باید» بیان میشود. مرحوم علامه قالب باید را که جمله انشایی است و ظاهر و باطن آن انشایی هم است و صریح در انشا است، اصل گرفته و خوب را بر باید استوار میکند و بر اساس باید، معنا میکند. این برعکس بعضی متفکران دیگر است که خوب را مبنا گرفتند و از آن باید را استخراج کردند.
عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم گفت: شهید مطهری تصریح میفرمایند که دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی به نسبیت میانجامد و اخلاقیون و متدینین را نگران میکند، برای علاج این نسبیت به نظر ایشان آمده که بنیادهای مستحکم و آهنینی برای اخلاق درست کند تا از گزند تغییرات در امان باشد. علامه اخلاق را در زمرۀ اعتباریات قرار دادند؛ به صراحت هم قرار دادند و همه جای آثار ایشان از رسالة الولایه تا تفسیر المیزان همین است. بعضی از بزرگواران میگفتند که علامه در المیزان دیدگاه دیگری دارند و گویی یک گوشه تصادفاً از دستش دررفته است، در حالی که اساساً اینگونه نیست. علامه در تمام آثار خود بسیار محکم و استوار این مبنا را قبول دارد، پشت آن ایستاده و به لوازمش هم ملتزم است. در المیزان هم دیدگاه ایشان همین است که باید به تفصیل در جای خود بحث شود.
وی افزود: مرحوم محقق اصفهانی و علامه طباطبایی، نه با عناوین دستهبندی شده و منظم بلکه در لابهلای آثارشان نشان دادند که در اخلاق هنجاری، غایتگرا هستند. مرحوم محقق اصفهانی تصریح میکند که غایت ایشان نظم اجتماعی است، مرحوم علامه تلویحاً این را میگوید ولی غایات دیگری هم در آثار دیگر خود مطرح میکند. پس مجموعاً از نظر حضرات، اخلاق عبارت است از قواعدی که انسانها وضع میکنند نه لزوماً به وضع تعیینی بلکه به وضع تعیُّنی، مثل زبان برای بهبود بخشیدن به رفتارهای خودشان و برای نیل به نتیجهای در ساحت زندگی اجتماعی. حال، این ساحت زندگی اجتماعی را میشود خیلی گستردهتر دید، حتی مقاصد دینی را داخل آن تعریف کرد و گفت که احکام دینی عبارت است از اعتباریاتی که شارع مقدس برای نیل انسان به غایات و اهدافی که دین برای او تعیین کرده، وضع کرده است.
ادیب ادامه داد: مشکل نسبیت را هم مرحوم علامه خوب توضیح دادند و هم شهید مطهری در این بخش به خوبی بیان کردند که اگر گفتیم اخلاق از اعتبار انسانی برمیخیزد، اعتباریات بیاساس، بیقاعده و دلبخواهی نیست بلکه اعتباریاتی است که هم منشأ آن طبیعت انسان و جامعه انسانی است و هم مقصد آن امور واقعی است. درست است که این گزارهها اعبتاری هستند، اما هم ریشه در واقعیت دارند و هم آثار واقعی به بار میآورند. آثار واقعی آنها مقاصدی است که تعقیب میکنیم و ریشه آنها فطرت انسان، ساختار جسمی انسان، ساختار اجتماعی انسان و همه اینها میتواند باشد. همه آنچه به ساختار انسانی برمیگردد در معرض دگرگونی و تغییر نیست.
وی تأکید کرد: ما اساساً کاری به اخلاق، دین و بحث فلسفی نداریم، اگر تاریخ بشر را مطالعه کنیم میبینیم که انسان در امور بنیادین و اساسی، قرنهای متوالی تغییر نکرده است. انسان حب ذات دارد تغییر نکرده است، انسان شهوت دارد تغییر نکرده است، انسان غضب دارد تغییر نکرده است، انسان میل به زندگی اجتماعی دارد تغییر نکرده است و ... که فهرست نیمهبلندی از اینها میشود تهیه کرد. پس مقاصد و مبانی عرصههایی از زندگی انسان عوض نشده است. البته عرصههایی هم در معرض تغییر قرار گرفته است. بنابراین چنین نیست که بر اساس دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی، همهی اخلاق یک دفعه معروض نسبیت شود بلکه آنچه به عرصههای بنیادین تغییر نکرده یا حتی تغییرناپذیر است.
به گزارش جماران، ابوالقاسم فنایی نیز در این نشست با گرامیداشت یاد و خاطره شهید مطهری، گفت: در فرهنگ ما چیزی به نام «فلسفه اخلاق» به عنوان یک دانش یا شاخه در فلسفه نداشتیم. چیزی که داریم علم اخلاق است که بعضی از اندیشمندان مسلمان در این زمینه تألیفاتی دارند و رویکرد اصلی آنها، اخلاق فضیلتمدار است. اما در علوم دیگر از جمله در کلام و منطق، بحثهایی داریم که امروزه تحت عنوان «فلسفه اخلاق» طبقهبندی میشوند. از جمله یکی از مهمترین بحثهایی که در کلام، در ذیل بحث افعال الهی مطرح میشود این است که حسن و قبح، عقلی است یا شرعی؟ متکلمان در پاسخ به این سؤال به دو گروه معتزلی و اشعری تقسیم میشوند. عموم متفکران شیعه تا این اواخر به صراحت خودشان را طرفدار نظریه معتزله میدانستند که معتزله قائل بودند به اینکه حسن و قبح، عقلی است.
رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید قم افزود: شاید بتوان گفت که اولین و دقیقترین نظریهپردازی در این زمینه را در آثار مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی مشهور به کمپانی میتوانیم پیدا کنیم که ایشان استاد علامه طباطبایی بود. مرحوم کمپانی معتقد بود که حسن و قبح بنا و قرارداد عقلاست، عقلا دور همدیگر جمع میشوند و افعالی که موجب حفظ نظام میشود و فاعلان آن را مدح میکنند و کسانی که کاری انجام میدهند که موجب اختلال نظام میشود را مذمت میکنند. لذا از تحسین و تقبیح عقلا که به نوعی قرارداد و بنای بین آنهاست، حسن و قبح پیدا میشود.
وی یادآور شد: مرحوم علامه طباطبایی کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را درباره نقد مارکسیسم نوشتند. از دیدگاههای مارکسیستها این بود که معرفت نسبی است و آنها قائل به نسبیانگاری در معرفتشناسی بودند. مرحوم علامه طباطبایی در مقام نقد دیدگاه مارکسیستها گفتند که ما دو نوع معرفت مطلق و نسبی داریم. فلسفه، علوم و چیزهای دیگر، معرفت مطلق میشود اما معرفت نسبی، معرفت اعتباری است. لذا از اینجا بحث اعتباریات شروع شد و ایشان با تفکیک حقایق از اعتباریات، میخواستند شواهدی که مارکسیستها به سود نسبیت معرفت میآوردند، تبیین درست و دقیقی به دست دهند تا آن نسبیت، کل قلمرو معرفت را دربرنگیرد و به قلمرو خاصی محدود شود که از نظر ایشان همان قلمرو اعتباریات است.
فنایی با بیان اینکه شهید مطهری سعی کردند به نوعی مبنای غیر نسبیانگارانه برای اخلاق مطرح کنند تا به تعبیر خودشان از جاودانگی اخلاق دفاع کنند، اظهار داشت: ما همین بحث را اگر بخواهیم در فرهنگ غرب دنبال کنیم میبینیم که تا همین قرن بیستم مثل خیلی از شاخههای دیگر فلسفه، چیزی به نام فلسفه اخلاق مطرح نیست. البته از همان دوران یونان باستان نظریههای اخلاقی وجود دارد و یکی از مهمترین دغدغههای فیلسوفان، نظریهپردازی در باب اخلاق، مفاهیم اخلاقی، جایگاه اخلاق و مباحثی از این قبیل بوده است اما اینکه ما رشتهی فلسفی به نام فلسفه اخلاق داشته باشیم، مورخان فلسفه، تاریخ آن را به ابتدای قرن بیستم برمیگردانند.
وی تأکید کرد: بحثهایی که در فرهنگ خودمان در باب تعریف باید و نباید و منشأ باید و نباید و ... مطرح شده فقط قسمت خیلی کوچک و شاید بگویم کماهمیتِ بحثهایی است که ما در فلسفه اخلاق داریم. این بحث فقط مربوط به زبان اخلاق است و در شرایط فعلی دیگر خیلی مورد توجه فیلسوفان اخلاق نیست. چون فیلسوفان سراغ جنبههای دیگر اخلاق رفتند از جمله متافیزیک اخلاق، معرفتشناسی اخلاقی، روانشناسی اخلاق، رابطه اخلاق و عقلانیت و ... که بحثهای بسیار مهمتر و کلیدیتری است که متأسفانه امروزه مورد توجه متفکران مسلمان در داخل ایران قرار نگرفته است. البته میشود شکلهای پراکندهای از پرداختن به این موضوعات را در آثار متفکران خودمان پیدا کنیم ولی نه به صورت سیستماتیک، دقیق و گسترده که در غرب جریان دارد.